tabesard
دلم را بر روي دوشم ميگذارم مي روم
بايد كمي صبر كني تا قيمتي شوم
زير خاكي شدن وقت ميخواهد
توهم زمزمه ي نامهرباني ات را آرام تربگو
يك وقت ديدي صدايت راباد....نه خاك
به گوشم رساند
ودلم ترك خورد
دل است ديگر روي خاك...زير خاك نميشناسد ميشكند
اشتباهي كردم كه همه عمر پشيمانم از آن
اعتمادي است كه بر مردم دنيا كردم
آدما رسمشونه پابند دلدار نميشن
خوب گرفتارميكنند اما گرفتار نميشن
آدما رسمشونه شاخه به شاخه ميپرن
دل وبيمار ميكنند اما پرستار نميشن
هر روز شيطان لعنتي خط هاي ذهن مرااشغال ميكند
هي باشماره هاي غلط زنگ ميزند
آن وقت من اشتباه ميكنم
و او با اشتباه من حال ميكند
ديروز يك فرشته به من ميگفت
تو گوشي دل خودت رابد گذاشتي
آن وقت ها كه خدا به تو ميزد زنگ
آخر جرا جواب ندادي بر نداشتي؟!
يادش بخير آن روز ها مكالمه با خورشيد
دفترجه ي كوچك ذهن مرا سر شار از خاطره ميكرد
امروز پاره است آن سيم ها كه دلم را تا آسمان مخابره ميكرد
با من تماس بگير خدايا حتي هزار بار
وقتي كه نيستم لطفا پيغام خود را روي پيغامگير بگذار
روزگار غريبي است نازنين
عشق را
در پستوي خانه
نهان بايد كرد
Power By:
LoxBlog.Com |